نامه زندهياد علي حاتمي به صدا و سيما در باب پخش دلشدگان
رياست صدا و سيما
اخوي!
جمعه 4 خرداد فيلم سينمايي عجيبي از شبكه سوم سيما پخش شد كه تيتراژ آن «دلشدگان» بود و ادعا شده بود كه فيلم را بنده يعني مرحوم علي حاتمي كارگرداني كردهام. همانطور كه در عالم ملكوتيان و در عرش روي ابرها دراز كشيده و به مانيتور لاهوتي خيره شده بودم با ديدن فيلم متوجه شدم كه من بلانسبت چنين غلطي نكردهام و نسبت اين فيلم 70 دقيقهاي را با خودم كه فيلمي 91 دقيقهاي ساختم به شدت رد ميكنم. هر چه فكر ميكنم يادم نميآيد اين همه جامپكات توي فيلم زده باشم. تازه نزديك بود به من نسبت دروغگويي بدهند و از بهشت بيرونم كنند كه من فيلم شاهكار نساختهام و اين لحاف چهلتكه چيست.
محترم!
سالها پيش در عالم زندگان اين فيلم را با خون دل و با جوهر عشق و به بهاي جان و سلامتيام ساختم و تمام مقصد و مقصود از فيلم همان عشق بود. من را ايرانيترين فيلمساز تاريخ سينماي ايران خواندند. اما فيلمي كه در صدا و سيماي شما مثل جگر زليخا شرحه شرحه كرديد چيزي جز درازگوش فرض كردن مخاطبين ايراني نبود. ديشب به خواب جوزپه تورناتوره هم رفتم. او هم مگسي شده و ميخواست بيايد و دوبامبي بكوبد پس كلهتان كه چرا با فيلم «افسانه 1900» اين كار را كرديد؟ آقا جان فيلمي را كه در مورد موسيقي و هنر است و نميتوانيد صحنههاي شنيع آلات و ادوات ساز را نشان بدهيد و يا شعرهاي عاشقانه دارد چرا نمايش ميدهيد؟ چرا ما را در قبر ميلرزانيد؟ اصلاً آقا چرا با شاهكارهاي سينما اين كار را ميكنيد؟ شما برويد همان فيلمهايتان را در مورد... و... و... و نيز... بسازيد و به آقايان... و... و... و مافياهاي داخل صدا و سيما بودجههاي ميلياردي بدهيد كه احتياجي به سانسور ندارد. اصلاً به طور كلي فيلم در مورد مزغونچي جماعت مثل پيانيست و ويولونيست و گيتاريست و تنبكنواز را مجبوريد مگر پخش كنيد؟ ملت خودشان ميروند سي دي و دي وي دياش را از بازار به وفور ميخرند، بلكه بدترش را هم.
آقاجان!
شما كه العياذبالله خودتان در عشق آسماني دست پيامبران و ائمه را از پشت بستهايد و رفيق فابريك خداونديد. همهي مردم كه مثل شما عالم و معصوم نيستند. بسياري از آنها جز از راه عشق زميني و مجازي نميتوانند به خدا و عشق حقيقي برسند. اگر نگاه و ارتباط پر از دستانداز و ناكام طاهر به ليلا، مصداق عشق «كثيف» زميني است و مجبوريد آن را طبق مصاديق مميزيتان سانسور كنيد، با فيلم مردم چهكار داريد؟ شما برويد كلاه خودتان را نگه داريد.
داداش!تازه اينجا در عالم عرشيان خدمت حضرت حافظ هستيم كه كلي از قطع كردن شعرهايشان در فيلم شاكي بودند و گفتند به اين فلان فلان شده كه جام جمشيد به ناحق در دست دارد بفرماييد:
الا يا ايها الساقي ادر كاساً و ناولها...
ميپرسم: حضرت حافظ، چه ربطي به اين موضوع دارد؟ ميفرمايد: همين ديگر! اين فيلم چقدر به شما ربط داشت اين مصرع هم همينطور!
بماند كه جز عدم نشان دادن سازها و قطع ديالوگها در فيلم و از بين بردن بسياري از قطعات موسيقي و پاره پاره كردن داستان، مثلاً اين شعرها را ميان آوازها و تصانيف قطع كرديد كه به نظرتان مصاديق فساد آمد:
با ساز و ني، با جام مي، با ياد وي
شوري دگر اندازيم در ميكدهي جان
و ايضاً:
جمع مستان غزلخوانيم، همه مستانه سراندازيم، سرافرازيم
جز اين هنر ندانيم كه هر چه ميتوانيم،غم از دلها براندازيم
و ايضاً:
مرنجان دلت را خدا را
رها كن غمت را رها كن
و ايضاً:
غلام چشم آن تركم كه در خواب خوش مستي
نگارين گلشنش روي است و مشكين سايبان ابرو
و ايضاً:
يارم به يك لا پيرهن خوابيده زير نسترن
ترسم كه بوي نسترن مست است و هشيارش كند
و ايضاً مصرع:
اي آفتاب آهسته نِه پا در حريم يار من
كه بدون داشتن مصرع اول ميپرد به : ترسم صداي پاي تو خواب است و بيدارش كند!
نميدانم جنابعالي چند نفر را ميشناسيد كه با خواندن اشعار حافظ تحريك جنسي شده و به فساد افتاده باشند؟ يهباركي مثل خيلي از فيلمها كه موسيقي جاده ابريشم كيتارو يا نينواي عليزادهي بيچاره را ميگذاريد روي همين هم يك مارش يا صداي زنبورك يا سنج و دمام ميرفتيد و خلاص.
والعاقبة للمتقين
علي حاتمي، عالم ملكوت
(از وبلاگ نقطه سر خط)