سفره خالي
‌‌
ياد دارم يک غروبي سرد سرد
مي‌گذشت از کوچه‌ي ما دوره گرد
دوره گردم دار قالي مي‌خرم
دست دوم جنس عالي مي‌خرم
کوزه و ظرف سفالي مي‌خرم
گر نداري شيشه خالي مي‌خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
ناگهان آهي زد و بغضش شکست
اول سال است و نان در سفره نيست
اي خدا شکرت ولي اين زندگيست؟
سوختم ديدم که بابا پير بود
بدتر از او خواهرم دلگير بود
بوي نان تازه هوش از ما ربود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
صورتش ديدم که لک بر داشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
باز هم بانگ درشت پير مرد
پرده‌ي انديشه‌ام را پاره کرد
دوره گردم دار قالي مي‌خرم
دست دوم جنس عالي مي‌خرم
کوزه و ظرف سفالي مي‌خرم
گر نداري شيشه خالي مي‌خرم
خواهرم بي روسري بيرون پريد
آي آقا سفره خالي مي‌خريد؟
‌‌‌
پ.ن:
اين شعر رو نوشتم كه .......
واقعا حواسمون كجاست .....؟؟؟
يادگاري (2)
در ساعت۱۰:۵۸ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

سلام دوباره به همه دوستان:
خدا اين بارباپاپا را براي همه مخصوصا من نگه دارد. بار اول زنگ زد كه بدو بيا مردانگيت زير سوال رفت وبار دوم بدو بيا آزادگيت زير سوال رفت.البته قبل از بار دوم من شرح خستگيها ودلتنگيهاي بايوباب را خواندم وتصميم گرفتم سوال دوم را كه طرح شده بود ننويسم
ولي امان ازدست زنگ باربا وبعضي فضولها.القصه:
تا ما رسيديم تيغ سانسور بر مطالب رفته بود و دوباره باربا بود كه به داد رسيد
مراحل زير طي شد
باربا/تلفن/history/save as/تلفن/male/inbox/دوباره save as/وبالاخره خواندم
حال جوابيه:
خدمت برادرم بائوباب:
البته حرفهاي پشت سر شما درباره حضور بيش از نياز تكميل مدارك فارغ التحصيلي شما در دانشگاه نه چرت وپرت بلكه عيان است البته اين حضور
اگر با نيات خير! باشد كه انشاءالله هست ذكرش نبايد شما را ناراحت كند.
مطلب ديگر اينكه خدا خودش ميداند چه كسي براي انتقام از دوستان سابقش والبته آشنايان فعلي اش بچه هاي مذهبي دانشگاه را به دوشقه كرد وحال ادعاي هيچكاره بودن ميكند البته اجر! اين كار نزد خدا محفوظ است.
خدمت برادرم سپار:
نيت خيرخواهانه شما به خاطر سعي در رفع كدورتها قابل ستايش است و سعي در منكوب كردن افرادي كه فكر ميكنيد آتش بيار معركه اند همچنين.
ولي نكته اي كه فراموش كرده ايد اين است كه تا زمانيكه حرف دلها مستقيم بيان نشود حتي اگرهمه دست در گردن هم باشيم اين دل چركين روزي سرباز ميكند آنهم بد.
در مورد شعر آخر اينكه
اي سپارعرصه سيمرغ نه جولانگه توست
عرض خود مي بري وزحمت ماميداري.
خدمت برادرم فضول:
درمورد مردانگي
من اعتقادي به اينكه اسم مستعار نافي مردانگي است ندارم. كما اينكه بائوباب و سپار و ... هم مستعارند
وحتي خيلي از بزرگان هم در نشريات با نام مستعار مطلب مي نوشتند و
مينويسند.
من عين دو جمله ات را مي نويسم و سوالي دارم آن دو جمله ات
اين است
وقتي حرف از مردونگي ميشه همه مدعي" ميشن ولي اولين چيزي كه از مرد انتظار ميره اينه كه خودش باشه نه اينكه پشت اسمها و نقابهاي مجازي مخفي بشه"
ونيز
" من كه ادعا ندارم ولي از مدعيان مردونگي انتظار بيشتري مبره"
حال كه تو به عدم مرد بودنت اعتراف كردي دو حالت ديگر باقي ميماند
كدامي؟
ضمنا" اسم را دانستن مكالمه را براي آدم بيمزه ميكند
مثلا"اينكه من ميدانم فضول يك كمي تپل است و با يك مركب اسبوار از "ايران" برخاسته است چه دردي از من دوا ميكند؟(قابل توجه آقاي سپاركه دنبال فضول مي گشت).
خدمت برادر عزيزم بارباپاپا:
بابا اينطوريكه تو از من دفاع مي كني و به ديگران از طرف من ميجوابي من هم كپ كردم زبان من كه قاصر است خدا به تو جزاي خير عنايت كناد.
دوباره برادرم بائوباب خواهشا سانسور نكن و زحمت copy/paste
را به ما تحميل نكن كه اگر برداري دوباره...
دوباره برادرم سپار:
همچون روز اول ديدنت برايم دوست داشتني وقابل احترامي.ولي بدان كه پشت سر چه كسي(كساني)سينه مي زني.
والسلام من التبع الهدي

 
در ساعت۱۲:۱۴ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

والسلام علي من التبع الهدي

 

ارسال یک نظر