يا ايها الذين آمَنوا آمِنوا
بسم الله الرحمن الرحيم

سلام . راستش اصلا نمي خواستم چيزي بنويسم . بعدش تصميم گرفتم درباره مطلبي كه ساغر (چون نمي دونم از برادران سيبيلوي ما هستن يا خواهران محترمه !! واسه همين "جان" نمي گويم . در ضمن براي مخهايي كه دنبال استثنا مي گردند بايد بگم كه برادران مي تونن سيبيلو نباشن ! خوبه ؟ ) درباره ازدواج نوشته بود چيزي بنويسم . يكي دوخط كه نوشتم گفتم بي خيال . بذار كلي تر حرف بزنم . و اينجاست كه داستان شروع ميشه .

فصل اول
---------
يكي بود يكي نبود . واقعا غير از خدا هيچ كس نبود . اين خداي خوب اومد و آدم ها رو آفريد . بعدش هم اومد ، مثل الان كه كسي نرم افزار توليد مي كنه ، يه License Agreement درست كرد . گفت "الست بربكم" ؟ همه هم گفتند آره . "قالوا بلي" . يه چيزهاي ديگه اي هم توي اين موافقت نامه بود كه همه آدمها گفتند بله . چون اگه نمي گفتن نه نمي رفتن مرحله بعدي ! . البته بگم ها ! اجباري دركار نبوده ها ! يعني خدا شمشير نذاشته بوده بالاسر آدمها كه آره يا نه ! چون اونجا فقط نور بوده و فطرت ها همه پاك بوده و كج نبوده ، غير از خوبي چيزي نبوده كه بخوان انتخاب كنن . توضيح بيشتر رو بريد از باباهاتون يا بابابزرگاتون بپرسين . من خودم زياد !!! از اون جا به ياد ندارم .

از بحث خارج نشيم . داشتم مي گفتم كه وقتي همه موافقت نامه رو قبول كردن ، يه مدتي گذشت . قرار شد اين آدم يه جا مستقر بشه . رفقا ! ما هميشه پيش خدا بوديم . اصلا چون مال خدا بوديم ، بهترين جا رو براي ما انتخاب كرده بود . پيش خودش . "ما از رگ گردن به شما نزديكتريم" . در همين حال ، يه شورتكات از ما ساخت روي زمين . اصل ما توي اين دنيا نيست . يه جاي ديگس . به اميد اون روزي كه روي اين شورتكات زمينيمون Find Target رو بزنيم . بعد ببينيم اصلمون كجاست . "انا لله و انا اليه راجعون" .

اصل صحبتم اينه كه بابا ! ما چيزهايي كه خدا شرط كرده بود رو قبول كرديم . اما همه رو يادمون رفت .
اين موجود ياغي كه خدا مي دونيسته چه اعجوبه ايه "ان الانسان لربه لكنود" همه چيز رو از ديد خودش مي بينه و به نفع خودش مي خواد . كاري نداره چي با خدا شرط كرده بوده . براش اين مهمه كه چي به نفعشه و حاضره به خاطر اين منفعت شخصي يا قومي ، سر خدا رو هم شيره بماله .
بني اسرائيل از اون قومهايي بوده كه خيلي دلش مي خواسته سر خدا رو شيره بماله ، اما نمي تونسته . قضيه ماهيگيري روز شنبه و اينكه خداوند به خاطر اين كلكشون ، اونها رو به بوزينه تبديل مي كنه توي قرآن هست . "كونوا قرده الخاسئين" .
جالب اينكه يه حديث خوندم (يا شنيدم) با اين مضمون كه معصوم (ع) مي فرمايند هر امتحان و بلا و فتنه و آزمايشي كه براي قوم بني اسرائيل شد ، براي ما مسلمونها هم اجرا ميشه . و ما هم خوب جا پاي بني اسرائيل گذاشتيم . ما هم هارون داشتيم ، هم سامري و هم گوساله . ما هم ....
در كل اينكه ، اين قوم هم مثل ماها به خيلي چيزها اعتقاد داشته و به خيلي چيزها كه بايد اعتقاد مي داشته ، اعتقاد نداشته يا به قول قرآن ، "نومن ببعض و نكفر ببعض"بوده .

فصل دوم
----------
آخي ! جمله اي كه قراره روش مانور بدم همين جمله آخره . نومن ببعض و نكفر ببعض . البته به نظر خودم ، درباره چيزهايي كه نوشتم مي تونستم خيلي بيشتر مانور بدم . اما چون هدفم همين جمله آخري بود كه نوشتم ، ديگه اطناب رو لازم نمي بينم .

حالا مي بينيد چرا درباره اين جمله مي خوام حرف بزنم . چون نمونش رو خيلي توي جامعه ميشه ديد . اون هم جامعه به اصطلاح اسلامي .
بارزترينش تضاد عرف و شرعه . يعني ما خيلي جاها عرف رو به شرع ترجيح مي ديم . و اين يعني "ان الانسان لفي خسر" . در ضمن لازم نمي دونم عرف و شرع رو تعريف كنم . هر چند كه حواستون باشه ، مفهوم لغات رو گم نكنيد .

توي خيلي چيزها ميشه ردپاي اين تضاد رو به عينه ديد . محرم ، همين ماهي كه هنوز توي اون هستيم . توي همين ماهي كه مردم ، همين مردمي كه ما (منظور امثال مثل منه ) هم جزو اونها هستيم ، امام حسين كشته شده در عاشورا رو مي شناسن و بعدش هم فراموشش مي كنن تا سال بعد .
توي اين محرم خيلي چيزها مي بيني كه مشروع نيست ، اما مقبول هست . و تاريخ چه ضربه هايي كه از اين جدال مقبوليت و مشروعيت نخورده .

اين داستان رو يادم نيست كجا شنيدم يا خوندم . نقل است كه آيت الله بروجردي (مطمئن نيستم ايشون باشن) ، عملي رو توي ماه محرم (اگه اشتباه نكنم قمه زني بوده) حرام اعلام مي كنن . مردم و كسبه كه از ايشون ، به عنوان يكي از بزرگترين مراجع شيعه، تقليد مي كردند پيش ايشون مي آيند و ميگن كه آقا ! شما به جز اين 10 روز ( دهه اول محرم) مرجع تقليد ما هستيد !!! يعني آقا ! ما توي اين 10 روز مرجع نمي خواهيم .

تاريخ زياد از اين چيزها به خودش ديده . حالا خوبه ما شنيديم اين رو كه امام حسين مي فرمايند من براي اصلاح امت جدم آمده ام اما باز هم مي بينيم كه ستون هاي دين خداوند بر زمين گذاشته مي شود تا مستحبات آن انجام شود . واقعا تا حالا نديديد يا نشنيديد كه براي اينكه به اصطلاح در عزاداري
وقفه نيفته !!! نماز رو چند ساعت بعد از اذان مي خونن ؟ تازه اگه بخونن !!!

باز هم ميگم . تاريخ زياد از اين چيزها به خودش ديده . باز هم خواهد ديد . مگه غير از اينه كه ما (باز هم منظور افراد مثل منه ) امام حسين كشته شده رو از زنده اش بيشتر دوست داريم ؟
خلاصه كلام اينه كه رفقا ! هر جا عرف اومد خودش رو جدا از شرع بكنه ، هر چند كه شايد تونست شرع رو ناديده بگيره و خودمحور و نه خدامحور عمل كنه ، اما با مخ ! خورد زمين . بد جوري هم خورد .

يه نمونه ديگه از اين خودمحوري عمل كردنهاي عرف ، درباره صيغه ست . در اين رابطه ، عرف و شرع هم راستا هستند ، اما در دو جهت مخالف . تا حرف از اين موضوع ميشه ، مردم ميگن ، اه اه ! اين كثافت كاريا چيه . اما مي بيني كه زنا رو كثافت كاري نمي دونن !! عجب !! .

خب ! درباره محرم بسه ! درباره صيغه هم بسه ! آخه يكي دوتا نيست كه ! اگه بخوام بيشتر بگم ، ميشه مثنوي هفتاد من كاغذ .
حالا از بحث هاي اينجوري كه خارج بشيم مي رسيم به بحثي كه بيشتر همسن هاي ما باهاش دارگيرن و اون هم ازدواجه .

رسم و رسوماتي كه توي ازدواج ، اين مردم درست كردن ، واقعا كه در نوع خودش شاهكاريه .
بابا ! خارجيها هم اينجوري ازدواج نمي كنن . درسته كه اونا كارهايي مي كنن كه شرع ما نمي پسنده ، اما مراسم رسمي ازدواجشون اينجوريه كه ميرن كليسا و كشيش به ازدواج دائم درشون مياره و بعد هم سوار ماشين ميشن وميرن . همين !

بالاخره ، اين مردم كه سيزده به در و چهارشنبه سوري و زردي من از تو ، سرخي تو از من و هزار جور
از اين اراجيف ميسازن ، و شديدا هم بهش پايبند هستن ، بايد هم به رسم و رسوم مضحكي كه براي ازدواج درست كردن ، پايبند باشن .
وقتي مهر بالا ميشه تضمين بقاي ازدواج ؛ وقتي آئينه شمعدون (به سه نفر اولي كه فلسفه وجودي همچين وسيله اي رو اون هم با قيمت هاي گزاف چند صد هزار تومني ، كه فقط به درد خاك خوردن مي خوره ، بتونن توضيح بدن ، به قيد قرعه ، جايزه نفيسي (آئينه شمعدان!!) اهدا خواهد شد. ) و اين جور چيزها ميشند وحي منزل كه اگه نباشه شگون !!!! نداره ، و هزار تا وقتي ديگه ، كجا حرف شرع و دين خدا ، باقي مي مونه ؟

اصلا كي گفته آقا ! اون زمان كه پيغمبر گفته ! بهترين زناي امت من ، مهرشون كمه ، با الان فرق داره .
الان اگه مهر رو زياد نگيم پس فردا تونبون !!! پسره دو تا ميشه ! ...... اين هم از جواب و توجيه هاي پدر و مادر عروس .

اون مثل رو شنيديد كه خدا انسان را آفريد و انسان توجيه را ؟ اين ، همونه !!!

رفقا ! ما فرق كرديم . ما قرار نبود ازدواج كنيم ، تا فكر زن و بچه و مال و ثروت ما رو از ياد خدا غافل كنه . ما هدف رو گم كرديم . هدف اين بوده كه همراه با همسرت ، همراه با هم كفوت ، راه به سمت بالا ، اون هم از نوع صعودي و نه نزولي و نه سينوسي رو طي كني .

فصل آخر
-----------
حقيقتش اينه كه حال ندارم بنويسم . فقط خواستم بگم ، جملاتي كه ساغر از اينو و اون درباره ازدواج نوشته بود ، قشنگ بود . اما به نظر من اين قشنگتره :
خداوندا ! همسري شايسته ، با محبت ، فرزندآور ، سپاسگذار ، قانع ، با غيرت به من مرحمت فرما ، چون به او نيكي كنم شكر كند ، اگر در حقش به اشتباه و خطا بدي كنم گذشت نمايد ، اگر تو را ياد كنم كمكم دهد ، اگر فراموش كنم يادآوري نمايد ، چون از نزدش بروم خودش و حيثيت مرا حفظ كند ، به وقتي بر او وارد شوم خوشحال شود ، امرش كنم از من فرمان ببرد ، سوگندش دهم ، به سوگندم پايبندي كند ، چون بر او خشم گيرم خشنودم نمايد ، اي صاحب جلال و كرم اين خواسته ها را به من ارزاني دار ، من از تو خواستم و نمي يابم جز آنچه را مقدر من نمايي .

اين جملات را مولا علي (ع) فرموده اند . همان كسي كه مردمي جاهل و احمق ، او را خانه نشين كردند و مسير تاريخ را براي هميشه عوض كردند و باز هم جدال مقبوليت و مشروعيت ادامه دارد .


والسلام .

يادگاري (1)
در ساعت۷:۴۴ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

سلام
فوق العاده بود.احسنت.همچين اين اول صبحيه حالما جااوردي(سخن كز دل برآيد،لاجرم بر دل نشيند).تو را خدا بازهم از اين مطالب مخصوصا"مثل اون قسمت هاي اول بنويس.حتما"ميام كه ادامه اونا را بخونم.و بي نهايت ازت ممنون و سپاس گزارم.عالي بود.ضمنا"خوشحال ميشم كه هر از گاهي هم يادي از من بكني.موفق باشيد
نسيم بهار

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است