!!خر شناس؟
‌‌‌
اول اجازه بدين من تكليفم رو با اين اعضاي گروه بامرامها روشن كنم!
اصلا اين گروه بامرامهاست يا راهزن‌هاي سر گردنه! اون از شيريني دادن هري، ما رو برده استخر و نهايت خرجي كه كرده 2500 تومن اونم پول نوشابش!!! (قابل توجه استخر رايگان بود). بعدش هم كه من نفهميدم تولد من بود يا هري، تا اومدم به خودم بجنبم ديدم حقوق دوبرجم پريد و رفت تو حلقوم حضرات. (اسم اين رو اينها چي‌مي‌گذارند من نمي‌دونم)
از بحثهاي اون شب و 4 تا كادويي كه هري گرفت كه بگذريم، نزديك ساعت 12 رسيدم خونه. بعد از استخر و شام مفصل (كه البته براي من زهر بود)، تنها چيزي كه مي‌چسبه خوابه، اونم 7-8 ساعت پشت سر هم.
آماده شدم كه بخوابم (همون جيش بوس لالا) يادم افتاد فردا صبح آزمايشگاه داريم و از آنجايي كه هري دودره كرده من بايد گزارش هفته پيش رو بنويسم. (لازم به ذكر است كه متاسفانه من و هري اين ترم با هم اين يك كلاس رو داريم و متاسفانه هم گروهيم)
نشستم پشت دستگاه و هرچي اراجيف دستم مي‌رسيد پيدا كردم و به عنوان گزارش كار تايپ كردم. نزديكهاي 2.5 بود كه گرفتم خوابيدم. بازهم ساعت 5 بيدار شدم و نشستم به صفحه بندي و مرتب كردن تايپيات و نقريبا تا ساعت 6.5 طول كشيد. از اونجايي كه ساعت 7.5 هم اول دانشگاه كلاس داشتم يكي از دوستان ساعت 7 قرار بود بياد تا با هم بريم. يك ربع به هفت بود كه ديسكت رو چپوندم تو دستگاه تا ببرم دانشگاه و پرينت بگيرم و تحويل بدهم.
اي دل قافل هر كاري مي‌كنم درايو ديسكتم نمي‌خونه. انواع و اقسام ديسكت‌ها رو گذاشتم، نخوند كه نخوند. خوب البته اينجور مواقع است كه رايتر به درد مي‌خوره ديگه.!!!
هرچي مي‌گردم CD خام‌ها رو پيدا نمي‌كنم. اتاق رو زير رو كردم. نبود كه نبود. چه كنم! OK يه فكر خوب. بلافاصله كانكت مي‌شم و فايلها رو به ايميلم مي‌فرستم تا برم دانشكده و دانلود كنم (بالاخره دانشكده اينترنت پرسرعت داره ديگه)
ديگه صداي بوق ماشين رفيقم و داد همسايه‌ها و فحش و ... بلند شده. جزوه‌هام رو كه بر مي‌دارم كه برم تازه CD خام‌ها روي ميز كنار دستم نمايان مي‌شه! چه كنم كه وقت نيست. با شيرجه مي‌پرم بيرون و يا علي........
ساعت حدود 9 كلاسم تموم مي‌شه. بلافاصله خودم رو به سايت مي‌رسونم. آقاي تولمي مثل هميشه با چايي از من پذيرايي مي‌كنه. دستگاه رو روشن مي‌كنم....... هر كاري ميكنم PING نمي‌كنه. آقاي تولمي مي‌گه احتمالا از مركز اينترنت رو قطع كردن. وايسا تا ظهر درست مي‌شه!!!!!
شما بگيد اين موقع صبح جايي كافي‌نت پيدا مي‌شه؟ بعد از كلي فكر به عقلم مي‌رسه برم دفتر كار! تا اونجا رو يك نفس مي‌دوم. وارد دفتر كه مي‌شم همه دهنها باز مي‌شه كه چه‌طور اين جونور 4شنبه اومده دفتر. با كمي توضيح مي‌فهمونم كه براي استفاده از امكانات دولتي در جهت اهداف شخصي اينجا اومدم. از شانسم رييس نيومده.
كامپوتر رو روشن مي‌كنم و كانكت مي‌شم. ايميلم رو باز مي‌كنم تا ايميلم رو باز مي‌كنم سيستم RESET مي‌شه. دو سه باري اين عمل تكرار مي‌شه.
من ديگه دارم به زمين و زمان و هري و ... فحش مي‌دم. بالاخره با از كار انداختن چند قسمت ويندوز موفق مي‌شوم فايلها رو دانلود كنم (لازم به ذكر است كه مجبور شدم بعد از ظهر كل سيستم رو از نو ويندوز و برنامه‌هاي جانبي بريزم)
خوشبختانه گزارش‌ها آماده شد و پرينت گرفتم و يك نفس راحت كشيدم. يكي از همكاران گفت ممد نمي‌خواي بري!!! نگاه كه به ساعتم مي‌كنم ساعت رو 10.45 مي‌بينم. يا خدا، كلاس كه 10.40 بوده. برگه‌ها رو برمي‌دارم و شروع مي‌كنم به دويدن به سمت ساختمان هنر و معماري.
ساعت 11 مي‌رسم اونجا، همه چيز غير طبيعيه! همه جا تاريك به نظر مي‌آد. به سرعت به سمت كلاس مي‌دوم.... يكي از اون ته داد مي‌زنه:
برگرد، برقها رفته، اين هفته كلاس تشكيل نمي‌شه! بريد 2 هفته ديگه بياييد ........................
يادگاري (8)
در ساعت۱۱:۵۴ بعدازظهر, Blogger harry potter نوشته ...

تو که راست می گی ؟؟!! حالا برق رفته که رفته ، به من چه ؟! چرا بحث رو منحرف می کنی ؟ شیرینی چی شد ؟

 
در ساعت۱۲:۱۴ قبل‌ازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

اينا رو
خيال كردين
حالا خوب دو روز با هم رفيق شدين. هري و ايدزوو ميگم.
كورخوندين. اگه شيريني از من خوردين مناسبت داشته كه بعدا مي‌گم. ديگه‌م كاسه كوزه گداييتون رو جمع كنيد بريد. هري خان وامم نمي‌خوام، اگه مردشي اون پولي كه قرض كردي و پس ندادي بيار من به همونم راضيم.
البته من كه فكر و نيت پليد شماها رو مي‌دونم و مي‌دونم چي فكر مي‌كنيد. پس عزيزانم خوش باشيد.

 
در ساعت۸:۳۸ بعدازظهر, Blogger سپار نوشته ...

سلام كوچولو!!!!!!
ميخواي شيريني ندي و از زيرش در بري يه بحث ديگه است حالا من موندم از كدوم اختيار بائوبابي استفاده كردي كه اينقدر بددهني كردي، ميدوني كه اگر بخوام جوابت رو بدم باز گريه ات در مياد و زارزار دوباره كه من بي جنبه ام و بياييد گذرنامه بدم راستي كلمه گذرنامه رو از كجا يادگرفته بودي.
بيا اهل شو و اونقدر سركار رفتنت رو مطرح نكن كه من ميدونم چرا در اين 2 يا 3 كامنتت همش از سركار رفتنت دم زدي ، خلاصه اين گوي و ميدان استفاده كن و ماها رو دعوت كن به شيريني كه ميتونه معجون در ميدان پاليزي ، شيرقهوه در جمشيديه ، يا چاي در ايستگاه 3 كلكچاي باشه تازه ميتوني ببري ما رو امامزاده داوود يا اگر بخواي ميتونيم بياييم سد كرج ، اگر هم كه دوست داشتي برنامه كلاردشت بذار ،،،، آخه چقدر ديگه تقلب برسونم ، هر چه رسد نيكوست.

 
در ساعت۱۰:۱۰ بعدازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

از: بائوباب
به: تمامي لاشخوران محترم

دو زار بده آش، به همين خيال باش.
حيف كه اينجا جاش نيست وگرنه حاليتون مي‌كردم

 
در ساعت۸:۳۳ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

هه هه!‌يه همچين بلايي هم سر من نازل شد يه بار زمان دانشگاه. فقط من موندم تو اداره كه كامپيوترت كار نمي كرد و اين همه وقت گذاشتي سرش.. خب چرا نرفتي پاي يه دستگاه ديگه؟؟؟
بعد اين كه در باب قرار و .. كه ايدزوو فرمودند: والا اون موقعي كه شما هنوز تايپ فارسي بلد نبودي،‌جوون ما قرار رديف مي كرديم:) اهم اهم... بعد اينكه حالا مطئني كه فافا تلفظ درست رو بهت ياد داده؟ بگو ببينم يه بار:)

 
در ساعت۱۱:۱۵ قبل‌ازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

يك توضيح در مورد تيتر:
توي اين مدت خيلي‌ها از من پرسيدند اين تيتر خرشناس يعني چي كه روي اين مطلب گذاشت؟؟ چه ربطي داره؟؟؟
راستش رو بخواهيد اين اصلا خر شناس نبوده بلكه خرشانس بوده. ظاهرا داشتم تايپ ميكردم اشتب زدم و خودم بعد 2 روز فهميدم. گفتم بگذار همينجور باش اشكال نداره
گاهي جاها غلط‌ها جذاب مي‌شه.

 
در ساعت۸:۵۰ قبل‌ازظهر, Blogger توسن نوشته ...

اتفاقاً خیلی هم بی مسمّا نبود!!!! من فکر کردم عمداً نوشتی:))))

 
در ساعت۱۰:۲۵ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

اوه چه خبر شده اینجا؟؟!!! من همون روز اول که این پست رو گذاشتی خوندم ولی دچار همون مرگی شده بودم که راجع بهش گفتم. تازه امروز یه خورده رو به راه شدم، حیفم اومد که نیام اینجا . راجع به تیترت که به قول آزاده جون با مسما هم هست!!:)
اما راجع به خر شانسیت باید بگم تا دلت بخواد من هم از این شانس های قشنگ قشنگ تو زندگیم داشتم. آخریش همین دیروز بود که وقتی دکتر رفتم نوبت آخر به من رسید و من درست دو ساعت در مطب دکتر داشتم خودم رو باد می زدم تا نوبتم برسه. البته خیلی فجیع نبود.

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است