يادمه كه هميشه آزادي خرمشهر برايم مهم بوده يعني دليل اصلي ميهن پرستي در دوران كودكي و نوجواني ام حماسه آزادسازي اين شهر بوده و وقتي بيشتر فكر ميكنم دليل مذهبي بودن دوران جواني ام نيز بوده. گمان ميكنم اولين جنگ يا بهتر بگويم تنها جنگ طي 250 سال اخير كه به غرور ملي – وطني ما لطمه نزد بلكه به گفته بزرگترها نعمت بود ، همين جنگ بود. جنگي كه در آن به همه جا با خون شهيدانمان نامه نوشتيم كه پيكره’ ايران جداشدني نيست و با غيرت ايراني – اسلامي زير سايه صاحب عصر ودر طول اراده پروردگار از آن پاسداري مي كنيم. نبردي كه جواناني از اين آب و خاك را به مردان و زناني زنده و ملي بدل كرد و انتظار مردم از همرزمانشان را در ادامه راهشان به ارث و وصيت گذاشتند.
امروزه پارچه عكسهاي اين اسطوره هاي انقلابي را در بزرگراهاي تهران و ايران نصب مي كنند و من در حالي كه مي توانم راننده دخترماشين كناري را با چهره اينان در يك نگاه ببينم از خود مي پرسم چرا؟؟؟؟ و البته خيلي زودتر به خودم پاسخ ميدهم، چون بايد امروزي بود .... گرچه ديدن و شنيدن و تبديل شدن به متوسليان ها ، همت ها ، باكري ها، جهان آرا ها و... امروزه ديگر ميسر نيست ولي من سعي ميكنم حداقل سالي يكبار به يادشان باشم و به خود بگويم اي كاش من هم انساني چون اينان بودم!!!!!!!!!!!!
سوم خرداد اولين روز تقويم بود كه به خاطر مناسبتش به ياد سپردم . اوايل جواني ام اتفاق جالبي افتاد و بعضي ها خواستند با توجه به مقاربت اين روز با دوم خرداد حماسه اي بودن را بين اين دو روز تقسيم كنند و طوري رفتار كردند كه گويي حماسه يك روز عقب تر رخ داده اما امروز اينان چنان از صداهاي بي فايده و كجراهي كه براي توليد جامعه چند صدايي از خود بيرون داده بودند گوشهاي خود را محكم گرفته اند كه حضور ميليوني ملت براي كمك به حيات جامعه و كشور و اصلاح دروني نظام را با فريادهاي بلند به كوتاهي پوشش زنان و بلندي آرزوي جوانان و دور بودن رفاه و خنده دار بودن عزت و حكمت تبديل كرده اند.
حماسه رهايي خرمشهر را پاس مي داريم و حضور دلسوزانه مردم در خردادماه را نشانه اي از علاقه ملت به استقلال و آزادي ايران و شهيدان اين مرز وبوم مي دانيم.