مي با جوانان خوردنم باري تمنا ميكند
تا كودكان در پي فتند اين پير درد آشام را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیـــــازی جواب را؟
اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال
مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش
شبحی چند شبست آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
تو بر كنار فراتي نداني اين معني
به را باديه دانند قدر آب زلال
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
دوشينه به من اين همه دشنام كه دادي
پاداش دعايي كه بر جان تو كردم
من از ياد عزيزان يك نفس غافل نيم اما
نمي دانم كه بعد از اين كسي يادم كند يا نه؟
هر صبح در آيينهي جادويي خورشيد
چون مينگرم، او همه من، من همه اويم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
هری پاتر
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
هری پاتر
خب حالا چیکار کنیم؟ برو بچه ها هم هستند یا فقط این کل بین من و بائوبابه؟:))
با میم شروع کنم یا با ت ؟
فكر كنم با ميم شروع بشه بهتره!!!
اگه بقيه ميخواهند شركت كنند بگن يه جور ديگه دسته بندي كنيم. اينجوري قاطي ميشه.......
مرا ز باده نوشین , نمی گشـــایـــد دل
که می بگرمی آغوش یار باید و نیست
تو بندهاي گله از پادشه نكن حافظ
كه شرط عشق نباشد شكايت از كم و بيش
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست!
خوشترین مایه دلبستگی من با اوست
تا دم از شام سر زلف سياهت نزنم
با صبا گفت و شنيدم سحري نيست كه نيست
تـرا خبــر از دل بیقــرار باید و نیســـت
غم تو هست, ولی غمگسار باید و نیست
تو دوري از برم دل در برم نيست
هواي ديگري اندر سرم نيست
به جان دلبرم كز هر دو عالم
تمناي دگر جز دلبرم نيست
تــا کجا راحـت پذیرم ، یـا کجا یابم قرار؟
برگ خشکم ، در کـف بـاد صـبا افتاده ام
مرده بهتر زآن كو هنر ندارد
گريه تا سحرگه من عاشقانه كردم
من نمی گویم ،دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بين كه از پاي تا سر بسوخت
ترسد نگار از نگهم یا نگاه خویش؟
یا ترسد از گناه دل بیگناه خویش؟
شير در باديه عشق تو روباه شود
آه از اين راه كه در وي خطري نيست كه نيست
تو با او رفتی و رفت آنچه با من نور و شادی بود
کنون من در پناه باده ام، غم در پناه من
نفسي بيا و بنشين، سخني بگو و بشنو
كه به تشنگي بمردم، بر آب زندگاني
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج، رها رها رها من
اووه اشتباه شد من کامنت خودم رو دیدم:))
نرسد ناله سعدي به كسي در همه عالم
كه نه تصديق كند كز سر درديست فغانش
خب گمونم حق داری بگی باختم در غیر اینصورت
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غممخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان عم مخور
رو سينه را چون سينهها، هفت آب شوي از كينهها
وانگه شراب عشق را پيمانه شو پيمانه شو
وای !رسم شهرتان بيداد بود
شهرتان از خون ماآ باد بود
در طبع جهان اگر وفايي بودي
نوبت به تو خود نيامدي از دگران
نور چو فواره زند بوسه بر اين باره زند
رشك سليمان نگر و غيرت جمشيد مرا
اين قافلهي عمر عجب ميگذرد
درياب دمي كه با طرب ميگذرد
در ميان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
ما درد پنهان با يار گفتيم
نتوان نهفتن درد از طبيبان
نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه برمژگان من اشكی نه بر لبهای من آهی
يا رب به خدايي خدائيت
وآنگه به كمال كبريائيت
از عمر من آنچه هست برجاي
بستان و به عمر ليلي افزاي
يک وعده نيامده را روز وصل گوی
يک بوسه نداده به صد جا حساب کن
نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني
كه به دوستان يكدل سر دست بر فشاني
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه! نگه دار مرا
از دشمنان برند شكايت به دوستان
چون دوست دشمن است شكايت كجا بريم؟
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
شهري اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقي اندر طلبد غرقهي درياي غمند
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
ثوابت باشد اي داراي خرمن
اگر رحمي كني بر خوشه چيني
یاران زچه روی رشته الفت بگسستند
عهدی که روا بود دگر باره نبستند؟
يارم چو شمع محفل است
ديدن رويش مشكل است
سور مرا پا در گل است
بر خط و خالش مايل است
منم مثل خودت از خودم رو خوندم
دگر به گوش فراموش عهد سنگين دل
پيام ما كه رساند مگر نسيم شمال
من هی دی سی میشم. فکرک نم امشب رو بگذریم بهتر باشه. شب خوش
لیلی که مراد جان من اوست
فیروزی جاودان من اوست
تا تو نگاه ميكني كار من آه كردن است
اي به فداي چشم تو، اين چه نگاه كردن است
:))
من حوصله ندارم فعلا با اين نتيجه انتخابات.
اون آهنگ بنان هم همچنان تو فاز كاري من نيست. دلگير بودم و گذاشتم!
(خارج از مشاعره)یه روایت دیگه هم هست که میگه: تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
تخم چشت در بیاد این چه نگاه کردن است؟:))
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
دل بردي از من به يغما
اي ترك غارتگر من
ديدي چه آوردي اي دوست
از دست دل بر سر من
نيستم از مردم خنجر به دست
بت برستم بت برستم بت برست
بت برستم بت برستی کارماست
چشم مستی تحفه بازار ماست
تو را سريست كه با ما فرو نميآيد
مرا دلي كه صبوري از او نميآيد
دوستان، شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
امشب چون خط خطیم بابت عشق زیبای شما محمود خوشگله زود میرم.
شب خوش
ديدة عقل مست توف چرخة چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بيتو به سر نميشود
اشتباه نگيريد
اين و كيبورد من مشكل داره من سريع ميزنم نگاه نميكنم و نميخوره
محمود !!!!!!!!
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
ث، ثري مقدم، ثريا، متكا، ثابت قدم
ثاني احمد به ذات كبريا، مظهر عليست
من معمولا وقتي كسي بهم ميگه خسته نباشي جواب ميدم:
زنده نباشي
:)))))))))))))))))))))
ولي من ميگم سلامت باشيد(باشيد رو هم يه جوري بخونيد كه انعكاس صدا هم داشته باشه:)) )
آقا اون شعر بالا كه نوشتي چرا اينجوريه؟ منبع بده:))
منبع از يك كتاب قديميه
البته اگه خواستي كل شعر رو كه در مدح حضرت عليست مينويسم با ذكر شاعر و ...
شايد هم اسكن كتاب
اما خوب چيزي كه زياده شعر با ث. قبول نداري عوض كنم ؟؟؟؟
حالا بعدا بذار اطلاعاتمون زياد شه. قبول اين ولي من تو اون متكا گير كردم چجوري خونده ميشه و يعني چي؟
تا بي سر و پا باشد اوضاع فلك زين دست
در سر هوس ساقي در دشت شراب اولي
يه روزي قصهي پُر غصهي ما تموم ميشه
آخرش نقطهي پايان كتابيم مگه نه ؟
هنوزت دوست میدارم چو شبنم بوسه گل را
نگاه دردناک و آرزومندم گواه من
نظري كن كه به جان آمدم از دلتنگي
گذري كن كه خيالي شدم از تنهايي
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین منست
ترسم كه سر كوي تو را سيل بگيرد
اي بيخبر از گريهي مستانهام امشب
بي همگان به سر شود بي تو به سر نشود
داغ تو دارد اين دلم جاي د گر نمي شود
دردا و حسرتا كه عنانم ز دست رفت
دستم نميرسد كه بگيرم عنان دوست
مشاعره تا بعد از انتخابات تعطيل. اعصاب ندارم ! اگه فيلم هندي داري پايه ام:))بلكه يه كمي سرم گرم شه
تو کز محنت دیگرا بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
:P
مردن از هر چيز در عالم بتر باشد ولي
بنده ي بيگانگان بودن ز مردن بدتر است