خيلي از حرفها رو نميشه اينجا زد. جايگاهش نيست يا ...
اما مسووليم در قبال همه اينها و خيلي چيزاي ديگه.
بعضی روزا فکر ميکنم بار گناهم
کاری کرده با من که پيش تو رو سياهم
از خجالت بسته نگاهم
درونم ميسوزه از سوزش آهم
ياد گرفتاريم ميفتم
ياد اون لحظه که ميبرنم
به ياد غسل و کفنم
ياد فشار قبرم و فرياد زدنم
ياد عذاب و بدنم
ياده اون لحظه که دو تا ملک سؤال کنن
ياد ساکت شدنم
ياد اون شلاقي که ميزنن روي تنم
...
..
.
گاهی وقتا فقط می تونی سکوت کنی و خیلی هنر کنی ببینی چه کاری از دستت برمیاد!
امیدوارم زودتر حالش خوب شه! مردم اونقدر دردها دارن که ما تو کمتر از اونا جا زدیم! کمکی برماد ازمون بگو!
از دست ما چه کاری بز میاد؟ اگر میتونیم کاری بکنیم خبر بده.