بني جونم
‌‌‌

بزن بر سينه و بر سر
به حال اين سپار خر
كه فردا از بر خدمت
نمايد كله‌اش را گر

ز بس اندر غم عشقش
دو چشمان را نمودم تر
ز آه و ناله واماندم
بدم بازي، شدم كفتر

نمي‌داني چه خواهي خورد
ز كاه و يونجه تا شبدر
اميدم مانده برگردي
نري آنجا بشي ابتر

به هر راهي كه افتادي
دو دستان را منه بر سر
به پاي هر كه افتادي
نخوابي در دل صفدر
‌‌‌‌‌
‌‌‌
اين شعر رو چند روز پيش گفتم اما‌ (من دارم از غصه ميتركم)
بني جونم :((
يادگاري (5)
در ساعت۱۲:۲۱ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

سلام خيلي جالب بيد ولي بيچاره رو چرا اينطوري دلداري ميديد شماها...البته تو كه اون گوشه اِاِاِ ببخشيد
تو كه چند ماه ديگه تاسي *** چرا شعر ميگي به اين ماسي
برو فكر خودت ميكن *** كه در خدمت ور ميچلمبي گونجرج

البته مصرع آخرش رو الهام از جناب وگوري گرفتم.
يا علي

 
در ساعت۱۲:۴۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

بابي خان! نذار دهنم باز شه كي بود مي گفت بره خبرش بياد؟ ها؟ ها؟ ها؟ها؟ ها؟مي خواي رسوات كنم؟
چرا يه عكس از كچلياش نذاشتي؟خيلي نامردي! خوب مام مي خواستيم كچلياشو ببينيم...

 
در ساعت۱۲:۴۶ قبل‌ازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

من عكس از كچليش نداشتم
من كي كي كجا
دهه
راستي پس فردا آش پشت پا داريم
هركي پايه‌س بياد

 
در ساعت۷:۵۴ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

با سلام
بابي خان نبينمد به اين حال حسابي تنها شدي نه
مي بينم ديگه كسي تو وبلاگت چيزي نمي نويسه
خوب حقت بيد تا ديگه كسي رو تهديد به حذف نكني
ديگه اينكه غصه رفتن بني جونت رو نخور تا چند وقت ديگه تو هم ميشي مثل اون اون وقت كي غصه تو رو بخوره ها

 
در ساعت۱۲:۴۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

جاش خالی نباشه! قصه می خوری یا غصه؟
راستی ها عکس کچلیش رو بذارید! افتاد کجا بالاخره؟ تهرانه؟ فکر کنم بتونید براش آش پشت پا ببرید ها! اجازه میدن برید دیدنش! حالا اون هیچی یه وقت تو دق نکنی:))

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است