چند شبه مكرر پيش خودم فكر ميكنم چي بگذارم و چي نگذارم. راستش رو بگم خيلي وقت بود ميخواستم اين آهنگ شب نيشابور استاد رو بگذارم اما خوب حجمش زياد بود و از طرفي هم دلم نميومد چيزي از اين آهنگ رو بزنم. حقيقتا خيلي قشنگه. بالاخره دل رو زدم به دريا و به مناسبت شب يلدا هم كه شده بود كلش رو يكجا آپلود كردم. بشنويد و لذت ببريد (اصلا از انتخاب اشعارش بفهميد چي هست)
از شوخي گذشته اين رو اگه كسي گوش نده از كفش رفته. ببخشيد كه حجمش بالاست. به بزرگي خودتون ببخشيد.
استاد شجريان
تنظيم: فرامرز پايور
شعر از حكيم عمر خيام
آمد سحري ندا ز ميخانهي ما
كاي رند خراباتي ديوانهي ما
برخيز كه پر كنيم پيمانه ز مي
زان پيش كه پر كنند پيمانهي ما
وقت سحر است، خيز ای مايه ناز
نرمك نرمک باده خور و چنگ نواز
کانها که به جايند نپايند بسی
وآنها که شدند کس نمی آيد باز
برخيز و مخور غم جهان گذران
خوش باش و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفايی بودی
نوبت به تو خود نيامدی از دگران
جاميست كه عقل آفرين ميزندش
صد بوسه ز مهر بر جبين ميزندش
اين كوزهگر دهر چنين جام لطيف
ميسازد و باز بر زمين ميزندش
تا دست به اتفاق برهم نزنيم
پايی زنشاط بر سر غم نزنيم
خيزيم و دمی زنيم پيش از دم صبح
کاين صبح بسی دمد که ما دم نزنيم
اين قافلهی عمر عجب میگذرد
درياب دمی که با طرب میگذرد
ساقی، غم فردای حريفان چه خوری
پيش آر پياله را، که شب میگذرد
ای کاش که جای آرميدن بودی
يا اين ره دور را رسيدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه اميد بر دميدن بودی
از من رمقی به سعی ساقی مانده است
وز صحبت خلق بیوفايی مانده است
از بادهی نوشين قدحی بيش نماند
از عمر ندانم که چه باقی مانده است