خوب، چند روزي نبودم. اهالي وبلاگ، بنيامين و دوست تازه واردمون ساغر حسابي از خجالتم در اومدند. خوب اين روزها به واسطه چند دليل زياد حس و حالم گرفته نيست، يكي از دلايلش رو ساغر در مطلب قبلي گفته وگرنه ميدونستم چه طور ناخني از همتون بكشم.
اما حالا كه حالمون گرفته نيست و اصولا دوستان بناي حال گيري از اين بائوباب بدبخت رو گذاشتند خوب چرا ما حال گيري نكنيم. بالاخره به قول رييس هميشه كه 22 واحد پاس نميشه (لازم به ذكر است كه اگر دوستان ناباب از همه مدل "ب و ص" بگذارند و دم به دم مشكل ايجاد نكنند 22 واحد كه سهله 50 واحد هم باشه پاس ميكنيم)الان كه داشتم بالا رو مينوشتم ياد فيلم قصههاي مجيد افتادم. اون قسمتي كه ميگفت "آخه چاردم تشويق داره" مثل حال ماست. خيلي هنر كرديم 2 سال موندهي 50 واحديم. يعني اول سال 82 كه شد من 50 تا ديگه داشتم. هنوز هم همونقدره.
و اما اينكه چند روز نبودم، خوب يه جايي بودم كه اينجا نميتونم بگم اما جايي بودم كه دسترسي به اينترنت يه كمكي سخته. براي همين نويسنده نبودم.
و در پايان لازم است از دوستان خوبم كمرباريك و چشمك كه از بس فعال شدن ما رو شرمنده كردند تشكر كنم.
سينه مالامال دردست اي دريغا مرهمي
دل ز تنهايي بجان آمد خدا را همدمي
* * *
چشم آسايش كه دارد از سپهر تيزرو
ساقيا جامي بمن ده تا بياسايم دمي
* * *
زيركي را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت
صعب روزي بوالعجب كاري پريشان عالمي
* * *
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چُگل
شاه تركان فارغست از حال ما كو رستمي
* * *
در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي
* * *
اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست
رهروي بايد جهان سوزي نه خامي بيغمي
* * *
آدمي در عالم خاكي نمي آيد بدست
عالمي ديگر ببايد ساخت وز نو آدمي
* * *
خيز تا خاطر بدان ترك سمرقندي دهيم
كز نسيمش بوي جوي موليان آيد همي
* * *
گريه ي حافظ چه سنجد پيش استغناي عشق
كاندرين دريا نمايد هفت دريا شبنمي