سلام
عجيبهها؛ من نميدونم چرا اين بائوباب خان اينجوري شده. يعني سايقا اينجوري نبود اما جديدا شده. ميگين چي ؟
جان من خودتون يه نگاهي به كامتها بياندازيد ميفهميد. اين جناب منتظره يكي يه حرفي از دهنش بپره بيرون شروع كنه به تكه انداختن و فحش دادن به زمين و زمان و از اينجور چيزها.
مثلا همين شعري كه من گذاشتم. من خودم ربطش رو به شعري كه تو كامتها گذاشته بود نميفهمم. ما يك كلمه گفتيم، آقا منتظر بود حاشيه بياد. بنابر اين توصيهي اكيد ميكنم به كليهي بچههاي وبلاگ خودمون و همسايه كه اگه بائوباب خان چيزهايي كه نميفهميد رو به هم ربط داد جدي نگيريد.
بنده خدا قاطي كرده.
راستي چند وقت ميشه از بائوباب خان خبري نيست. نزديك يك هفته. من تو اين موندم كه اين بشر دو دقيقه حرف نزنه خفه ميشه. حالا كجا غيبش زده كه صداش نميآد ا... اعلم.
و اما مناسبات. شنيدهها حاكي از وجود مراسم شيريني خوران در وبلاگ دوست و همسايه است. مناسبت اول كه تابلو شد. يعني جشن تولد آسمان جان. اما ظاهرا بائوباب صحبت از مناسبت ديگهاي هم كرده. حالا چرا اهالي اون وبلاگ خودشون رو به كوچه علي چپ ميزنند بايد تحقيق و تفحص بشه. يا بائوباب چرت و پرت ميگه يا ...
و اما كلام آخر اينكه يك اتفاق بيسابقه اتفاق افتاده كه در طول تاريخ هر دههزار سال يكبار (به قول بائوباب هر وقت قمر در راستاي عقرب قرار ميگيره) اتفاق ميافته و اونم اينه كه بائوباب واحد پاس كرده. اونم نه يكي دو تا - 22 واحد - من كه تو كار اين بشر موندم. طي 2 سال گذشته فكر نكنم 10 واحد هم پاس كرده بود كه حالا يه دفعهاي 22 واحد پاس كرده و به همين مناسبت هم عالي جناب بايد شيريني بدهند :)) .
تركيديم از بس شيريني خورديم. پس تا برنامهي بعد