!حکايت چت مجنون و لیلی
‌‌‌‌‌
يکي را از ملوک عرب حديث مجنون ليلي و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بيابان نهاده و زمام عقل از دست داده. بفرمود‌ش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت که در شرف انسان چه خلل ديدي که خوي بهايم گرفتي و ترک عشرت مردم گفتي؟ گفت:
‌‌‌
کاش آنان که عيب من مي‌جستند ***** گيف(gif)ت اي دلستان بديدندي
يا که پيغام‌ها و خط تو را ***** توي وبلاگ من بخواندندي!
‌‌‌‌
‌‌
‌‌‌
تا حقيقت معني بر صورت دعوي گواه آمدي. فذالک الذي لمتنني فيه. ملک را در دل آمد جمال ليلي مطالعه کردن تا چه صورت است که موجب چندين فتنه. بفرمود‌ش طلب کردن. با اينترنت در احياي عرب بگرديدند و IP کش کردند و هک کردند و فيلترينگ نمودند و بدست آوردند و پيش ملک در صحن سرا‌چه بداشتند. ملک در هيات او نظر کرد؛ شخصي ديد سيه فام، باريک اندام [و سيبيلو!] در نظرش حقير آمد، به حکم آنکه کمترين خدام حرم او به جمال از او در پيش بودند و به زينت بيش. مجنون به فراست دريافت، گفت: از دريچه ياهو مسنجر بايد با او چت کردن تا سر حال وي بر تو تجلي کند!
‌‌‌
بي اکانتان را نباشد درد ريش ***** جز به ياهويي نگويم درد خويش!
گفتن از چت رووم بي حاصل بود ***** با يکي نا کرده چت در عمر خويش!
تا تو را حالي نباشد همچو ما ***** حال ما باشد تو را افسانه پيش!
‌‌‌‌
چند دو بیتی عاشقانه رایانه ای!:
‌‌‌
مپندارم که شايد مرد هيزم
که مي دوزم به تو چشمان ريزم
جمالاتت همه از پشت عينک
نمايد بهر من کوچک عزيزم!
‌‌‌‌
به ما گفتند جشن و سور و کوس است
و تشکيلات آن دمب خروس است
ولي آنجا فقط يک بغچه ديديم
که مي گفتند توي آن عروس است!
‌‌‌‌‌‌‌
مشخصم بشوي تو اگر که اينويزي
قسم به ياهو مسنجر نگويمت چيزي!
‌‌
"‌منم يا رب در اين دولت که " يار آنلاين مي‌بينم؟
به استاتوس(!) زيبايش گل‌ ات-ساين* مي‌بينم؟
----------------
*(@};- -> گل ات-ساين‌)
يادگاري (0)

ارسال یک نظر