قسمت دوم: گاو سواري
بعد از ورود به پارك و مشاهد جريانات دعوا براي منتظر بودن براي هري بهترين راه قدم زدن درون پارك بود. يك دور كامل درون لونا پارك 1، خوردن يك شيشه دلستر با 2.5 برابر قيمت بيرون و نشستن كنار درياچه و مزخرف گفتن و شنيدن قسمت اول برنامه رو تشكيل ميداد.
داشتيم وارد لونا پارك 2 ميشديم كه هري زنگ زد و اعلام وجود كرد. ما هم خودمون رو به هري رسونديم.
نميدونم اين هري چه مرضي گرفته بود كه از يك هفته قبل كليد كرده بود كه من بايد برم باغ وحش ارم (شايد كسي قبلا از آنجا گذر كرده بود يا ....، خدا داند). بالاخره رفتيم باغ وحش، اونم چه باغ وحشي. من كه نفهميدم اين هري اگه ميخواست من رو ببينه چرا گفت باغ وحش. بنده خدا جلوي هر قفسي رد ميشد از ميمون و گوريل تا بزمجه و گراز و ..... با صداي بلند داد ميزد، بچهها بائوباب رو ببينيد !!!!
اما بشنويد از هري. هري كه ظاهرا بد جور مات قدرت خداوندي شده بود به هر حيواني كه ميرسيد ..............
{خوب قسمت باغ وحش به همين اندازه كافيست. چون بيشتر داستان اين قسمت حول هري ميچرخه و اين وبلاگ به علت تعهدات اخلاقي از آوردن مسائل غير اخلاقي معذور ميباشد، تمام سعي و هدف ما در باغ وحش به جاي ديدن حيوانات صرف اين شد كه يه جوري به ملت حالي كنيم اين با ما نيست. ما سه نفر ديگهايم و اين يه نفر ديگه.}
خوب بعد از گردش در باغ وحش حالا نوبت تعطيل كردن مخ و سوار شدن به اسباب بازيهاي رنگارنگ بود.
ابتدا سوار چتر نجات شديم (يا يه چيزي تو اين مايهها) كه به عقيده ايدزوو خيلي ترسناك بود اما ما هرچي مونديم تا لذتي ببريم چيزي عايدمون نشد كه نشد.
اما زيباترين قسمت، قسمت گاو سواري بود.
هري بد جور اسرار داشت سوار گاو بشه. فقط شرط كرده بود كه نفر دوم باشه. خوب بالطبع نفر اول صاحب مجلس يا همون ايدزوو بود. (گاو سواري: يك دقيقه تحمل و 4000 تومان جايزه)
ايدزو بعد از لخت شدن كامل و در آوردن كفش و جوراب و ... ظاهرا سر و ته گاو رو با هم اشتباه گرفته بود. چون برعكس سوار شد. بنده خدا 8 ثانيه بيشتر دوام نياورد و با اولين حركت جدي گاو خود رو رها كرد و پخش زمين شد. و ملتي كه از زن مرد دور طنابها جمع شده بودند يكپارچه خنده شوند.
نفر دوم طبق قرار هري بود. نميدونم اولش رفت چي در گوش قاط چي گفت كه طرف جفتكهاي گاو رو گذاشت براي 30 ثانيه آخر. هري كه 30 ثانيه خيلي راحت روي گاو نشسته بود در 30 ثانيه دوم با اولين حركت جدي گاو چنان از روي گاو به هوا بلند شد و با مخ پخش زمين شد كه تا 10 دقيقه بعد هوش و حواس درستي نداشت. (البته اميدوارم همون ذرهاي هم كه داشت با اون حركت خورد نشده باشه.) جمعا 38 ثانيه
نفر سوم هم من بودم. سوار بر گاو. يادم بود كه 6-7 سال پيش وقتي سوار گاو شدم تا 50 ثانيه دوام آوردم، وارد گود شدم براي اداي حيثيت. 10 ثانيه، 20 ثانيه و ...
از روي گاو كله شدم و با بيني محكم روي تشك خوردم كه هنوز روي بينيم جاي زخمش هست. (البته به قول فافا من از هر جا و به هر صورتي زمين بخورم اول دماغم به زمين گير ميكنه !!!)
بزرگترين اشتباه عمرش رو ايدزوو در اين مرحله ممكن شد. ما كه به راحتي ميتونستيم برنده 4000 تومان بشيم با يك حركت غلط ايدزوو اين پول از كف همهمون رفت. طبق قرار نفر چهارم فافا بود. من هرچي به اين ايدزوو گفتم كه نميخواد پول گاو سواري فافا رو بدي قبول نكرد. فافا بايد خودش پول گاو سواريش رو ميداد....
آخه ميدونيد كه فافا بچه اصفانس و هر يي تومان قيمت جونيشس. اِگِر خوديش پوليشا ميدادا، اونوقت يي ديقه كي سَهلِس، تا يه ماه هم ميگفتي رو گاو ميموند :))
ادامه دارد ...