عبور از كوچه پس كوچه هاي نااميدي دل ديوانه و سرگشتهي من را ديوانه تر از قبل روانه نيستگاهي كرده كه در لابلاي هزار رنگ، رنگ گم كرده است.ميخواهم بروم از اين سكونت گاه زودگذر كه هرچه غم و تيرگيست را بر من و ما حاكم كرده و غرور بيپايانش مني همچو مرا نيز از پاي در آورده.
در اين روزهاي خوب بد، به دنبال چه بايد بود كه نيست؟ واااي اگر اين نيست ها هميشه نيست بماند و هست ها نيست شوند!!! ديگر رنگ زيباي بهار ديده ميشود؟
شدن ادامه بودن و پايان گشتن.
انتظار نگاه زيباي نااميد اميدوار. انتظار منتظر را در گوشه دل دلداران فنح قله هاي معرفت و عشق ميابي. تنها نگريستن كافيست تا به اوج قله هاي دل برسي!!! تو برو، خدا بقيش .
االعجل العجل
يا زهرا