آيا تا كنون توجه كرده ايد ...
كه چرا تمام تبليغات براي انواع ساعت در جهان، ساعت ده و هشت دقيقه و سي و هشت ثانيه را نشان مي دهد؟
اگر تا كنون به اين موضوع فكر نكرده ايد، بد نيست بدانيد كه در ساعت ده و هشت دقيقه و سي و هشت ثانيه صبح روز ششم ژوييه سال 1945 با تسليم بدون قيد و شرط ژاپن، جنگ جهاني دوم به نفع متفقين پايان يافت.
بيگانگان پيروزي در اين جنگ را بيش از پنجاه سال است كه چنان تبليغ مي كنند كه در هر نگاه به اين پوسترها، ياد و خاطره كشته شدگان(1) خود را زنده نگه مي دارند.
آيا مي دانيد كه ...
در سوم خرداد ماه سال 1361 و در ساعت سيزده و پنجاه و سه دقيقه با بيش از صدها نفر شهيد و زخمي، خونين شهر فتح شده و دوباره خرمشهر شد.
آيا بهتر نيست براي زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهداي جان بر كف ميهن اسلامي، تبليغات ساعت در كشور را روي اين ساعت تعيين كنيم.
تا نظر مسوولين كشور چه باشد.
منبع : نشريه علمي و پژوهشي شركت آتي ساز
**************************************
(1) در متن اصلي به جاي اين كلمه «شهداي» بود كه من با صلاحديد خودم و در قياس با فلسفله خودمان درباره شهيدان آنرا تغيير دادم و حس تكليف به متن اصلي مجبورم كرد كه اين توضيح را بنويسم.
متن بالا را براي مدعيان فرهنگ ساز كشور نوشتم، شايد هيچ وقت و هيچكدامشان به اينجا نيايند و آنرا نخوانند ولي من نوشتم.
تازگي ها خيلي مدعيان فرهنگ ساز به چشمانم ميآيند و شور و التهابشان در ايراد حرفهاي تكراري و مندرس و گاهي كوته نظرانه آزرده ام مي كند.
مي خواهم فرياد بزنم كار فرهنگي فقط يك دسته كارهاي كليشه اي نيست، به خدا اگر مسوول، مسوول باشد كار درست را خواهد شناخت (البته چون خودم هيچ ادعايي ندارم پس خودم را فرهنگ ساز نمي دانم). من پيشنهاد بالا را توصيه نمي كنم ولي بي جا نمي بينم بعضي وقتها بعضي كارهاي غربيان را تقليد كنيم. از طرفي حركت غربيان در زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهامت و شجاعت مردگانشان جوابي به بعضي كسان است كه يادآوري و بيان سلحشوري و جانبازي دليران جوانمرد و غالبا جوانمرگ ايران زمين را كهنه شده و كالايي براي فراموشي معرفي ميكنند و آنان را لايق موزه ميدانند و البته و البته تذكري براي كسان ديگر است كه از قبل نام و رشادت شهدا كيسه دوخته اند.