تا حالا مرام كش شديد ؟؟!!!
تا حالا كسي رفاقت رو در حقتون تموم كرده.
خداييش بعضي وقتها فكر ميكنم براي يك سري از رفيقهام خيلي كم خرج كرد و بر عكس براي كساني كه اصلا لياقتش رو نداشتن كلي از خودم مايه گذاشتم (همين شده كه وضعيتم اينه ديگه)
سر كلاس .... استاد .... (اسم نميبرم چون احتمالا همه شما باهاش درس داشتيد، از اساتيد علوم پايه) نشسته بودم. جلسه آخر كلاس بود.
اين استادي كه عرض ميكنم يكي از استادهاي واقعا دوست داشتني منه و البته روي حل تمرين خيلي حساس (دروغ نگم نمره پايان ترمش رو حساب همين تمرينها ميگرده. البته جلسه اول ميگه اختياري و 2 نمره مازاد بر 20. اما واقعا هركي تحويلش بده قطعا پاس ميشه).
فكر كنم بايد در طول ترم 300 تا مسئله براش حل ميكرديم. من رو هم كه شماها ميشناسيد ديگه سر امتحان هم مساله حل نميكنم چه برسه در طول ترم.
امروز روز تحويل تمرينها بود.
همه بچهها تمرينهاشون رو تحويل دادند.
گذاشتم سر استاد خلوت بشه تا برم پيشش و به قول فافا كولي بازي در بيارم كه استاد مادربزرگمون يتيم شده و من سه شيفت كار (مسافركشي) ميكنم و 2 تا زن و 3 تا بچه دارم و ....
همينجوري كه دور ميز استاد حلقه زده بودند بچهها و سوالاشون رو ميپرسيدن منم خودم رو به ميز استاد نزديك كردم.
نپرسيد كه چي ديدم؟؟؟!!!!!
هنوز خودم باورم نميشه.
روي ميز استاد يك 50 صفحهاي خوشكل جلد شده با شيرازه بود و با حروف بزرگ روش تايپ شده بود ...
حل تمرينات درس ...
استاد: ....
دانشجو: محمد علي لباف قاسمي
مااااااااا
ما رو ميگي. من كي تمرين حل كردم خودم خبر ندارم.
هفت - هشت باري تو گوش خودم زدم. بالا پايين كردم، پاي خودم رو لگد كردم، نه بابا اسم خودم بود. اما من ...
با اجازه استاد تمرينهام رو برداشتم و شروع كردم ورق زدن. خط من نبود اصلا من به اين خوش خطي نيستم ...
خط، خط ممد بود (اين ممدي كه ميگم با اون ممد ديشبي زمين تا آسمون فرق ميكنه، اين ممد كمرباريك همين مجنون خودمونه).
نگاش كردم... به روم خنديد...
كار خودش بود. بنده خدا هرچي براي خودش حل كرده بود يك دور هم براي من نوشته بود ...
خداييش كف بر شدم.
من چه جوري ميتونم جبران كنم. ها ؟؟
تو رو خدا يكي به من كمك كنه. من ممد رو ميبينم از خجالت آب ميشم ...
خدايا شكرت كه چنين دوستاني به من عطا نمودي.
پ.ن: قابل توجه اونايي كه جزوههاشون رو ميفروشند.