آبجي شرمنده ميكني، مگر شما به فكر احوالات ماها باشيد.از شما چه پنهون تازگي ها دلم همچين روان كار شده اگر مجوزي تجويز كنيد،بنده پروري كرديد.
ولي خداييش اين حرفا دخترونه هست ها چون تا به حال سابقه چنين رفتارها و مطالبي از ما مشاهده نشده تا اين يكي.حالا اگر بخوام از اين مدلي حرف بزنم اينكه من 25 ساله دنباله يه case ميگردم عاشقش بشم.البته يكبار چند وقت يكي باهام بود.اسمش توسن بود خيلي با هم اخت بوديم هر جا مي رفتيم با هم بوديم.چند بار با هم رفتيم سر چشمه اي كه نزديك خونشون بود. وقتي گل ميزد لاي موهاش خيلي خوشگل ميشد، هميشه موهاش رو يكطرفي مي انداخت رو گردنش، وقتي صاحبش رو يالش حنا ميگذاشت تو نور خورشيد تابش خيره كننده اي داشت.دمش پشمالويي داشت كه بچه اوس قربون بافته بودش از همون مدلي كه خانمهاي شهري بايد صدهزار تومن خرج كنند تا پزش رو تو مجلس بله برون دختر همسايه بدن.بالاخره وقتي برگشتم تهرون ديگه نديدمش و از طرفي ميگن از دل برود هر آنكه از ديده رود، فكر كنم ديگه من رو فراموش كرده باشه و الان به بقيه سواري بده.

خدمت آبجي كوچيكه وبلاگ عارضم كه ببينم شما غير از صدور مجوز انجام امور خواستگاري و دختر پسندون و ... رو هم انجام مي‌ديد يا نه ؟؟؟؟

در مورد اين علائم من واقعا عذر مي خوام ، اما شما مطمئنين كه اين علامت هايي كه نوشتين مال عاشق شدنِ ؟؟!!! آخه من يه چيز ديگه شنيده بودم !
حالا هر جور راحتين !!
چه مي دونم والا ... دوره ي آخر الزمون شده ...