اندر احوالات فافا
شايد شما هم متوجه تغيير و تحولات ناگهاني اين فافاي ما شديد!
من اصلا نوفهمم فافا چرا اينجوريه يه روز به شدت بي‌ادب و يك روز ديگه مسلمون تر از پيغمبر. يكروز به ضميرهاي دوم شخص به كار برده شده توسط ما تو محاوره گير مي‌ده و يك روز هرچي بد و بيراه از دهنش در مياد به اين و اون مي‌گه...
خلاصه .....
هر چي فكر كردم اين بشر چرا اينجوريه به هيچ نتيجه‌اي نرسيدم تا اينكه ....
فعلا اين رو بخونيد:

***********

كهنه رندي بود نام نامي‌اش باباكرم (شما بخونيد فافا)
گه فروتن بود و گه انبانـــه فيس و ورم
‌‌
دوخت هر دم كيسه و اندوخـــت دينــار و درم
زيســـت عمــــري كاميــاب و مالدار و محـترم
‌‌
چون ز عهد كودكي تا آخرين ساعت كه مرد
نان به نرخ روز خورد
‌‌
در جواني مدتي لبّاده و دستار داشت
بعد تا چندي كراوات و كت و شلوار داشت
‌‌
او كه در اصلاح روي و موي خود اصرار داشت
ديدمش روزي كه از اصلاح صورت عـار داشت
‌‌
گاه مو بر رخ نهاد و گاه موي از رخ سترد
نان به نرخ روز خورد
‌‌
آنكه در محبس به پهلوي مدرس مي‌نشست
ناگهان از او بــــريد و با رضا خان داد دست
چون رضا خان جيم شدخودرابه حزب توده بست
چون ورق برگشت وحزب توده هم شد ورشكست
رفت و بردرگاه فرزند رضا خان سر سپرد
نان به نرخ روز خورد
‌‌
در بر اهــل وفـــا رنــگ وفاكيشان گرفت
دربساط ميگساران, ساغر از ايشان گرفت
‌‌
چون به درويشان رسيد آيين درويشان گرفـــت
گرگ با نيرنگ, جــا در جــامه ميشـان گــرفت
بر گلوي گوسفندان زبون دندان فشرد
نان به نرخ روز خورد
‌‌
گرفتاد اندر ته درياي قلزم, شد نهنگ
ور به جنگل‌هاي افريقا درآمد, شد پلنگ
‌‌
گشت مستفرنگ, اندر محفـــل اهــل فـــرنـــگ
گـاه شــد رومي رومي گــاه شــد زنگي زنگ
‌‌
گاه ترك و گاه تازي, گاه مرشد, گاه كرد
نان به نرخ روز خورد
‌‌
گشت در هر راه نان و آب داراي رهنورد
يافت هر دم صورتي ديگر, چون طاس تخته نرد
‌‌
گاه نرشد, گاه ماده, گاه زن شــد, گـــاه مـــرد
چون به دينداران رسيد از باده خواري توبـه كـــرد
‌‌
چون به ميخواران رسيد آن توبه را از ياد برد
نان به نرخ روز خورد
‌‌
در بر بودائيان, آيين بودا را ستود
در بر زرتشتيان, زند و اوستا را ستود
‌‌
‌چون مسيحي ديد, انجيـل مسيحــا را ستـــود
چون كليمي يافت, ده فرمان موســــا را ستـــود
‌‌‌
چون مسلمان ديد, خود را از مسلمانان شمرد
نان به نرخ روز خورد
‌‌‌
مؤمنان او را يكي از مؤمنان پنداشتند
صالحان او را نكو كار و امين پنداشتند
‌‌
دزدهــا او را به دزدي بي قريـــن پنـــداشتنـــد
از چه رو جمعي چنان, جمعي چنين پنداشتنـد؟
‌‌
چونكه هم در زهد شهرت داشت, هم در دستبرد
نان به نرخ روز خورد
يادگاري (6)
در ساعت۸:۵۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

چیزی مونده که به فافا نسبت نداده باشی؟

 
در ساعت۱۲:۱۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

سلام. حالا بيچاره يه چيزي گفت. شما چرا ناراحت ميشيد. زدن نداره كه. بخشش لازم نيست اعدامش كنيد. چه وب قشنگي داريد آخرش. مخصوصا موزيكش. اجرتون با آجر دهنده

يا دوست

 
در ساعت۹:۱۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

مجنونیهای گرامی ممنون بابت امروز و ممنون بابت دعوت:) خدا کنه که بیشتر از این دوست بمونید برای هم:)
از این حرفا گذشته بائوباب اصلا هم خجالتی نیستی ها که خودتو مظلوم جا می کردی! این بنیامین هم دقیقا همون چیزی هست که تو کامنتاشه:))موهاتو کیمیزنی ایشالله؟:)) فقط موندم این شیختون چجوری با خانوما مشکل داشت؟ نه جان من؟ ماشالله هزار ماشالله!! ولی یه نکته این که فافا واقعا اینقدر آرومه یا جو گیر شده بود؟ این بنده خدا پسر به این سر براهی تو وبلاگ شماها چه می کنه آخه؟ فافا هنوز بهت امیدی هست خودتو نجات بده! بقیه دوستان هم جمعشون خصوصی بود زیاد مزاحمشون نمی شم:)
توجه: نبینم این جوجه جدی رو کسی اذیت کنه!اصلا خوش ندارم ببنم اذیت شد ها! از من گفتن!
وبلاگتو عمرش طولانی باد چه ما باشیم چه نباشیم:)

 
در ساعت۱۰:۵۶ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

خدمت تمامی مجنونیهای گرامی:از بابت دعوتتون بسیار ممنون.
خیلی جمع دوستانه ای دارید. از اینکه با شماها آشنا شدم، خوشحالم. امیدوارم جمعتون همیشه جمع باشه.:)

 
در ساعت۱۱:۵۱ بعدازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

ئه‌سرين

هرگز وجود حاضر و غايب شنيده‌اي ؟
من در ميان جمع و دلم جاي ديگرست.
:))

 
در ساعت۱۲:۳۵ قبل‌ازظهر, Blogger سپار نوشته ...

دست همه درد نكنه!! چه اون كه خورده چه اون كه ميخواد از خجالتمون در بياد.... نوش جان
محمد دمت گرم آهنگ رديفي گذاشتي.. بازم از شهرام آهنگ بذار.

روز و شب را مجنون كنم

 

ارسال یک نظر