داستان كوتاه
ديدمش
مدت‌ها بود كه ازش بي‌خبر بودم،
كنار كيوسك تلفن ايستاده بود.
قدم‌هايم سست شد.
شايد او هم مرا ببيند.
ديد
سري تكان داد و به آرامي گفت: سلام
به نشانه جواب سلام سرم را تكان دادم
قدم‌هايم را تند كردم.
چون نمي‌خواستم ببينمش
يادگاري (7)
در ساعت۷:۲۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

....؟؟؟!!!!

 
در ساعت۱۱:۱۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

عین روابط این روزها و آدمهای این روزها! خوشمان آمد! از خودت بود؟

 
در ساعت۱۱:۳۲ بعدازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

خوب مگه نمي‌بيني چيه...
از خودمه ديگه :))

 
در ساعت۱۰:۲۸ بعدازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

ها ها
من اصلا تكذيب مي‌كنم

حالا كي خواست عاشق بشه دههههههه!!

فافا جون دليل نميشه كه تو با هركي گشتي ما هم درباره همون بنويسيم.
حالا تو با ديدن كامبيز و اسكندر و هوشنگ تيمور و جمشيد دلت ميريزه و قلبت تاب تاب مي‌كنه و پاهات سست مي‌شه مشكل خودته نه من
دههه

در ثالث هر چي بود به شماها چه تو زندگي خصوصي مردم دخالت مي‌كنيد؟

 
در ساعت۱۱:۳۶ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

براي سپار :
بگفتا بر من وامانده هرچه خواست، اينگونه: ** که ما بايد شبيه نبض آدم يا که ادم يا هر انچه گفت او باشيم
و من ديدم که اين " من " هاي پي در پي کنار "تو" **- فقط يک ظاهر است و ماجرا با " تو"ست .
و کل ماجرا اين نيست ***
من اگر کم بودم * گاه اگر خم بودم* يا چو هذيان دم مرگ چنان درهم و برهم بودم ** تو خودت ميداني * گفتنيها کم نيست ! * ديدنيها کم نيست * سهم ما را خوردند. و تو خود ميداني! چه کساني بودند *** قصه پرسش پاييزي من تکراري است *زندگي من از اين "عشق" و "گل" و "قالي" و والي عاري است.
و اگر در دو جهانم کاريست؟ ...
آقا من شرمنده ام. حس و حالشو ندارم جواب اين...... رو بدم.
بگذار تا بگويد هر چه بخواست بر ما *** کز رنج اين زرنگي از من نيايد آوا
اما اگر يه روزي دستم بگيرد او را **** بيند که حل نمايم بد جور اين معما

 
در ساعت۱:۲۴ قبل‌ازظهر, Blogger سپار نوشته ...

يه كامنت براي فافا نوشتم محمد گفت نذارم منم عوضش كردم و اين شد:
و همچنان اندر احوالات فافا آنكه تنها كسي است كه دوبار به مراسم مجنون آمد آنهم جاي بسيار بدي مثل خ وليعصر آنهم در اوج شلوغي كه واقعا نشانه عدم تمايل ايشان به شركت در مجلس بوده است. فافا ادعاي مرام دارد. فافا حديث مسجع نقل ميكند و با حضور فعالانه، با سايرين طوري رفتار ميكند كه انگار از چگونگي اجراي مراسم بي خبر بوده است. حضرت فافا دانگ از نوك خارج ميكند كاري كه ساحران فرعون هم نمي توانستند. شيخ و شيوخ فافا بعد از عمري هنوز براي كامنت گذاشتن ، كامنتهاي تكراري اش را بايد پاك كند. وي علاوه بر نقل حديث، متل و خاطره از تعطيلي يك منبر دارند. مقياس ايشان در چرت و پرت بودن مطالب، ميزان عدم تطابق با محتواي متنهاي خودشان مي باشد. جناب فافا تنها كسي است كه كار ميكند چون متوسط در هر سه كامنت در يكي اشارتي به جاده قم و كار طاقت فرسا در شرايط نامساعد ترافيكي ميكنند.
حضرت فافا ما را از ساير نظرات خود منتفع فرما تا مبادا شما در جمع ما نباشي و از نظرات گهربارتان محروم شويم. در ضمن ايشان صاحي مراتب فابل توجهي در كسب درجات ريا مي باشند.

 
در ساعت۱:۳۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

This is difference between Love and Like.
So if you stop liking a person you used to like , All you need to do is cover your ears,
But if you try to close your eyes , Love turns into a drop of tear and remains in your heart forever after.
بقیه اش رو می تونید از وبلاگم بخونید.
موفق باشید
مخصوصا شما رفیق

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است