گفتنيها كم نيست
شعر زير كه از سروده هاي آقاي قنبري هست رو به همه هم وبلاگيها به ويژه حضرت صاحب سخن، رفيق تقديم مي كنم:
گفتنيها كم نيست --- من و تو كم بوديم
خشك و پژمرده --- تا روي زمين خم بوديم
گفتنيها كم نيست --- من و تو كم گفتيم
مثل هذيان دم مرگ، از آغاز،چنين در هم و برهم گفتيم
ديدنيها كم نيست --- من تو كم ديديم
بي سبب از پاييز--- جاي ميلاد اقاقيها را --- پرسيديم
چيدنيها كم نيست --- من و تو كم چيديم
وقت گل دادن عشق --- روي دار قالي
بي سبب حتي --- پرتاب گل سرخي را --- ترسيديم
خواندني ها كم نيست --- من و تو كم خوانديم
من و تو ساده ترين --- شكل سرودن را
در معبر باد--- با دهاني بسته وامانديم
من و تو كم بوديم
من و تو، اما در ميدانها --- اينك اندازه’ مان مي خوانيم
ما به اندازه ما مي بينيم --- ما به اندازه ما مي چينيم
ما به اندازه ما مي گوييم --- ما به اندازه ما مي روييم
من و تو كم نه كه بايد شب بي رحم و گل مريم و بيداري شبنم باشيم
من و تو خم نه و در هم نه و كم نه --- كه مي بايد، با هم باشيم
من و تو حق داريم در شب اين جنبش -- نبض آدم باشيم
من و تو حق داريم كه به اندازه ما هم شده با هم باشيم
گفتنيها كم نيست
يادگاري (2)
در ساعت۱۱:۰۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

از اون شعرهای معرکه است ها:) ممنون

 
در ساعت۱۲:۱۴ قبل‌ازظهر, Blogger سپار نوشته ...

فافا جونم اصلا اين مطلب به درد اطفال نميخوره كه بخوان نظر بدن.تو هنوز با كفش حاجي بازي كن شايد بزرگ شدي تو ليست بيارمت.فندقي!!

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است