بنام دوست
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست **** که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست
در راستای آرزوی خانمهای این وب برای کچل شدن آقایان خواستم یه چیزایی رو متذکر بشم (بخوانید مطالبی چند) و :
اول اینکه طبق بیت بالا همه اینا دست اوست کریمه تازه ما به راه دوست سر بازیم موی سر که جای خود داره.
از اینا گذشته شما لازم نیست که برا همه این آرزو رو بکنید چون 50 در صد قبیله مردان خود مفتخر به این خصوصیت خواهند شد (خدا کرمتو شکر ) کافی است به من و هری و فرقان نیم نگاهی بندازید.

اینا هم یادگاری :
بر سر آنم که گر زدست براید ****** دست به کاری زنم که مو به سر آید
اگر آن مو که زسر رفت به سرم باز آید **** عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید
در نیستان سرم آتش فتاد **** سوخت موهای سیاهم آه و داد
شعله تا سرگرم کار خویش شد ****موی زیبا از سر ما کیش شد
.........................
راستی از دوستم دیباذر دعوت کردم بیاد . تو کامنتها مطلب گذاشته بخونید. ایشالا بیشتر آشنا میشید.
يادگاري (6)
در ساعت۱۲:۰۷ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

فقط برای رفیقم:
بالاخره اومدی؟
گفته بودی یه جمعی دارین باصفا و باوفا که ممکنه یه مخلص و رفیق رفیق رو به عنوان هشت امین (؟) دست هزاردستان به جمع خودشون راه بدن (چون هشت از سی بودم و می خواستم هشت از هزار رو تجربه کنم). من هم خوشحال و مشتاق خودم رو به دارالمجنون رسوندم غافل از اینکه زودتر از تو رسیدم و تو نیستی که منو به بقیه معرفی کنی!
دم در وایسادم چندبار هم یواشکی داخل رو سرک کشیدم حتی عمدا سرفه کردم (کامنت کذاشتم) اما انگار نه انگار. کسی تعارفم نکرد که بیام تو. حتی کسی نگفت هی آقا مال این محلی؟ واسه چی اینجا وایسادی؟
تا اینکه بالاخره اومدی و منو به دوستان و دستان معرفی کردی. اما باز هم از صفا و وفایی که می گفتی خبری نبود. نه سلامی نه خوش آمدی

ملک دلم گرفت و بجورش خراب کرد
آری غریب نیست مگر کم گرفته است

خواجو زپا درآمد و هیچش بدست نیست
جز دامن امید که محکم گرفته است

 
در ساعت۸:۵۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

جوجه دوست داریم،جوجه دوست داریم:))
رفیق طبع شعرتون قابل تحسینه! ممنون
رفیق رفیق: همه چی تقصیر بائوبابه! اینو از الآن باید بگیم که توجیه باشید:))

 
در ساعت۸:۵۳ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

به بائوباب: راستش من تمام پست های این اواخر رو کم و بیش خوندم. ولی فرصت کامنت گذاشتن نداشتم.
به جوجو: یعنی حال می کنما. داری خیلی عالی پیش می ری. خوشمان آمد.
به دیباذر: خوش اومدی رفیقِ رفیق:)
به رفیق: زیاد با این جوجه ما در نیافت. یه وقت دیدی همه پته ات رو ریخت رو آب:)))))

 
در ساعت۱۱:۵۱ قبل‌ازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

سلام عليكم و رحمه‌الله

خوش آمديد جناب ديباذر.
براي ئه: همونطور كه گفته شد همه چيز تقصير منه؟ حرفي هست كسي هست بياد جلووووو

رفيق حال كردم با شعرات دارمت برو دارمت

براي جوجه: اگربخواي اينجوري باشه كه آمار خودت تكميل تكميله كه، رو كنم ؟؟!!

براي سپار و جوكر: مطلب ننويسيد حذفيدها :))

براي خودم: تو آدم نمي‌شي

 
در ساعت۱:۳۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

حالا بذارید ایشون اولین مطلبشون رو بنویسند بعد! واسه کامنت گذاشتن هم خوش آمد میگن مگه؟
بائوباب زنگ که خورد بیرون کلاس وایسسا خودم قصد جونت رو دارم:))

 
در ساعت۳:۴۸ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

اول از همه ممنون که منو بالاخره تو جمعتون پذیرفتید.
دوم اینکه ئه سرین عزیز میشه بپرسم فرق کامنت با مطلب چیه؟
ما که دو تا مطلب به اووووووون باحالی نوشتیم.
اگر منظورتون یه چیزی تو مایه های اون چیزایی که رفیق عزیزم می نویسه پس بفرمایید:
اينجا شــده قـبرستـون .... بـه جـن سـلام برسـون
کمک ميخوام من الان... تحويل بگـيرعـزيزجان
صـدا،صداي درده... هــر کي بشـنـوه مَـرده
خسته شدم از نالـه.... شپـش دارم مـي خـاره!
هـوا مـثـل بـخاري .... مرغ،جوجـه سوخاري
من هم مثل قناري... کِـز مي کـنم کــناري

امضاء
دیباذر
رفیق رفیق
یک مبتلا به آلزایمر


از این رسمی تر!!!!

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است