رفيق نامه

پنجشنبه هفته پيش بعد از كلي وقت باهاش تماس گرفتم، گفت داشتم برات پيام مي فرستادم شانس آوردي زنگ زدي از جرمت كمتر شد ولي با اين وجود برات مي فرستم. منم گفتم بفرست عزيزم.

فرستاد:
پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود
مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود

فرستادم:
تو را ناديدن ما غم نباشد
كه در خيلت به از ما كم نباشد

فرستاد:
در منظر ما جز تو دگر ماه نباشد
آخر نظري كن كه دگر طاقت اين آه نباشد

فرستادم:
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بياموز
گفتا ز خوبرويان اين كار كمتر آيد

ديگه نفرستاد تا دوباره براش از حالم فرستادم:
در اين سراي بي كسي، كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

ابراهيم جونم از دوستان گرمابه و گلستان من بوده و هست. از دوران ابتدايي با هم هستيم، دبيرستان و دانشگاه و حتي رشته تحصيلي مان يكي هست. به واقع ما دو تا عقد اخوت نخونده، دو تا برادريم و هر كدوممون به جاي پسر ديگر ِ مادرانمون هستيم. شادترين، غمگين ترين و به يادماندني ترين لحظات زندگي من با ابراهيم سپري شد، درس خوندنمون، سينما رفتن هامون و مراسم تفسير فيلمها ، شيطنت كردنهامون، با تاخير مدرسه رفتنهامون، همه و همه با هم بود، تا اينكه تو دوران دانشگاه در سير طبيعي زندگي گير كرد (همونجايي كه من هميشه كم ميارم) ولي همچنان همون رابطه عاطفي رو حتي اگر كنار هم نباشيم با هم داريم. البته يه نمه با دوران دبيرستان فرق كرده ولي علاقمندي دوطرفه برقراره كه من هرگز نتونستم اين رابطه رو فرموله كنم تا اينكه سپردم به دلم و فهميدم كه بعضي چيزها پيرو اصول و فرمول نيست. خيلي دوست داشتم تو سفرها همراه و كنارم مي بود ولي مهندسم سرش شلوغه و فقط جمعه ها آزاد هست و مي تونه با خانواده محترمش باشه آخه عزيز دلم جانشين سرپرست (شايد هم تا حالا خود سرپرست) كارگاه پروژه تعاوني مسكن يكي از سازمانهاي دولتي در سعادت آباد هست. جمعه خيلي خوش گذشت ولي جاي ابراهيم خالي بود.
به خودم ميگم :
اگر رفيق شفيقي درست پيمان باش
حريف خانه و گرمابه و گلستان باش

هستم داداش، هستم.

در آخر براي هممون مي نويسم :
رفيقان قدر يكديگر بدونيد
عجل سنگ است و آدم مثل شيشه

كوچيكه همه’ رفقاي قديمي و جديد هستم.
يك مجنون هزار دستاني
يادگاري (5)
در ساعت۱۱:۳۸ بعدازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

خيلي نامردين شماها

 
در ساعت۱۱:۳۹ بعدازظهر, Blogger بائوباب نوشته ...

من مي‌خواستم بنويسم اما تو مطلب نوشتي. باشه واسه بعد

 
در ساعت۹:۰۸ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

سلام عزیزم
ممنون از لطفت من هنیشه به یاد تو
بودم
هستم
و خواهم بود
امیدوارم مشغله ها کمتر بشه و بیشتر بتونیم با هم باشیم
در ضمن من میخواستم بازم جواب پیامت رو بدم اما مخابرات خرابکاری میکرد به هر حال موفق باشی عزیز دلم

 
در ساعت۱:۲۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

eyval oon beite awal ro yeki az doostan hamishe eb man migoft hala ye beit dar javabesh daram:D

 
در ساعت۱۱:۴۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

shaeray aziz barikala cheghadr khobeh ke dosta be yad ham bashan
ebrahim omidavaram hamisheh vaght dashteh bashi ke ghadr dostato bedoni va vaght baray khodet

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است