نامه هاي عوضي!
آقاي عجول آخر شب که به خانه آمد،ديد دو نامه هم کنار ميز غذاي او گذاشته اند.اولي را يکي از باغداران دماوند نوشته بود که با او سابقه دوستي داشت و مدتي هم از او در دماوند پذيرايي کرده بود.
به طور خلاصه مي خواست بگويد:«نظر تو را پسنديدم و براي رفت و آمد و گردش در باغهاي خود بالاخره آن اسب را خريدم که تو توصيه کرده بودي.»
نامه دومي از دختري بود که تا چند سال قبل پيش آقاي عجول درس مي خواند و بعدا هم که رشته تدريس و تعليم بين آنها قطع شده بود،فقط به وسيله نامه از حال هم باخبر مي شدند.
اين دختر در نامه قبلي خود از تنهايي شکايت کرده و آقاي عجول هم به او نصيحت کرده بود که ازدواج کند.در اين نامه دختر نوشته بود:«من با جواني چنين و چنان که او را قبلا ديده و قلبا پسنديده بودم ازدواج کردم.»
صبح،عجول پس از صرف صبحانه وقتي ديد هنوز نيم ساعت به وقت اداره باقيست پاسخ هر دو نامه را داد.نشاني آنها را هم روي پاکتها نوشت ولي از شدت عجله اي که داشت نامه زن را در پاکت مرد و کاغذ مرد را در پاکت زن گذاشت و به پست فرستاد.
¤ ¤ ¤
باغدار دماوندي،پيرمردي محترم،که در عمرش حتي يک کلمه هم با آقاي عجول شوخي نکرده بود،وقتي پاکتي برايش آوردند و ديد رويش نوشته:فرستنده:عجول، با خود گفت:ببينم راجع به اسبي که تازه خريده ام عقيده اش چيست!؟
اما خدا ميداند چه حالي شد وقتي ديد او اينطور نوشته است: «عزيزم نامه ات را خواندم و خيلي خوشحال شدم که نصيحت مرا پذيرفتي و براي رفع تنهايي همسر و همکلامي باب دل انتخاب کردي!من يقين داشتم که تو بالاخره مرد نيستي که بتواني با پاي خود راه بروي!و محتاج به موجودي قوي تر هستي که هم از لحاظ جسم و هم از لحاظ عقل و هوش بر تو رجحان داشته باشد.البته، امروز هيچ زني اين مطلب را قبول ندارد و تو هم هرچه باشد زني!اما من معتقدم که زندگي مجرد براي تو و هيچ زن ديگري شايسته نيست!من قطع دارم که حالا ديگر افسرده نيستي زيرا يار دلچسبي با تو هم آواز و هم صداست!
عزيزم،بزرگترين وظيفه تو اين است که او را در دامان محبت خود نگاه داري!سعي کن به رنگ او در بيايي.مواظب باش تا با او هيچ جهت اختلافي نداشته باشي،همان جور راه بروي که او راه مي رود. و همان خوراکي را دوست داشته باشي که او دوست دار د!
در خانه،هميشه تر و تميز باش.آرايش کن که وقتي چشم او به تو مي افتد،از ان لذت ببرد.در بيرون مودب باش و کاري نکن که از راه رفتن با تو پشيمان شود.
زيادي به او نچسب که خسته شود و خيال کند تو دمت به دم او بسته است! . . .
در پايان اميدوارم از او داراي فرزنداني شوي که در آينده اسباب افتخار باشند هم براي او که پدرشان است و هم براي تو که مادرشان هستي!»
¤ ¤ ¤
دختري که تازه ازدواج کرده بود چون مي دانست که شوهرش هم اقاي عجول را ميشناسد همين که نامه او را دريافت کرد شوهرش را صدا زد و گفت:«بيا ببين آقاي عجول راجع به ازدواج ما چه نوشته است؟»و کاغذ را باز کرد و اينطور خواند:
دوست عزيزم،نامه ات را زيارت کردم.و از مضمونش باخبر شدم.اجازه بده به تو تبريک بگويم زيرا مرکب خوبي نصيبت شده که به مراتب از اتومبيل بهتر سواري ميدهد،
راستي هم که چه حيوان با وفايي است!من يک سال پيش که جوانتر از الان بودم او را ديدم.از سطل آب مي خورد!يک سوت برايش زدم.سرش را بلند کرد ولي چون مرا نمي شناخت اعتنايي ننمود.قدري يونجه جلوي او گرفت،نخورد!و نگاه غضب الودي به من انداخت!حيوان زبان بسته مثل اين بود که مي خواهد بگويد با من چه شوخي داري!اصلا نميدانم چطور شد که از من رم کرد همين که به بدنش دست زدم لگد زد!
چون تو تازه با اين حيوان آشنا شدي و ممکن است طرز نگهداري ان را نداني،لازم است چند کلمه اي در اين خصوص عرض کنم:روزي يک بار به او دهنه بزن و ا را بدوان که سواري از يادش نرود.اما مواظب باش که زياد توي دهنش نزني.وگرنه رم مي کند و با لجام گسيختگي مخصوصي تو را به پرتگاه نيستي مي اندازد! ...
راجع به غذاي او هم هرچه بيشتر جو به او بدهي به نفع توست!ضمنا از او در «کره کي» هم ميتواني استفاده کني و اگر حوصله به خرج دهي کره هاي خوب پرورش خواهي داد!طويله اي که در آن سر مي کند هر چه تميز تر باشد بهتر است!
در خاتمه سلامتي تو را طالبم.انشا الله هر چه زودتر خدمت مي رسم زيرا خيلي ميل دارم طويله تان را ببينم!
‌‌‌
دوره خر سواري ــ ابوالقاسم حالت
يادگاري (5)
در ساعت۵:۳۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

salam
kheyli bamazeh bod
bazam ageh misheh az in matlaba benevis

 
در ساعت۱۲:۴۶ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

عجله كار شيطونه
مطلب قشنگي بود
از اين جور مطلبا ديگه هم بنويس
ممنون

 
در ساعت۱۲:۴۱ قبل‌ازظهر, Blogger harry potter نوشته ...

دوست عزيزم سعي كن طويله اي که در آن سر مي کني هر چه تميز تر باشد !
اِاِاِاِاِببخشيد ، كامنت اشتباهي شد !!!

 
در ساعت۱۱:۵۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

یه سوالی برام ÷یش اومده : ببینم شما خودتون هم به حرفایی که آقای عجول خطاب به دخترهه زده اعتقاد دارین؟...

 
در ساعت۲:۱۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس نوشته ...

من ترجیح میدم سکوت اختیار کنم تا جواب کامنت بالا رو بدید:))

 

ارسال یک نظر

منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است