ايمان كاملان يك قدم قابل توجه از ما جلوتر است
آوازه‌ي شيري در اطراف جهان شايع گشته بود، مردي از براي تعجب از مسافت دور قصد آن بيشه كرد، براي ديدن آن شير يك ساله راه مشقـّت كشيد و منازل بريد چون در آن بيشه رسيد و شير را از دور بديد ايستاد و بيش نمي‌توانست رفتن، گفتند آخر شما چندين راه قدم نهاديد براي عشق اين شير و اين شير را خاصيتي هست كه هر كه پيش او دلير رود و به عشق دست بر وي مالد هيچ گزندي به وي نمي‌رساند و اگر كسي از او ترسان و هراسان باشد شير از وي خشم مي‌گيرد بلك بعضي را قصد مي‌كند كه چه گمان بد است كه در حق من مي‌بريد؟
گفتند اكنون چيزي كه چينين است يك ساله راه قدم‌ها زدي اكنون نزديك شير رسيدي اين اِستادن چيست؟ قدمي پيشتر نهيد! كس را زهره نبود كه يك قدم پيشتر نهد. گفتند: آن همه قدم‌ها زديم، آن همه سهل بود، يك قدم اينجا نمي‌توانم زدن اكنون مقصود از آن ايمان آن قدم بود كه يك قدم در حضور شير سوي شير نهد و آن قدم عظيم نادرست جز كار خاصان و مقربان نيست و قدم خود اين است و باقي آثار قدم است، آن ايمان به جز انبيا را نرسد كه دست از جان خود بشستند!
فيه ما فيه- مولانا جلال الدين
يا علي
مژده ای فرقۀ عشاق که هنگام وصال است، نه ایام ملال است؛ ز اندوه برآیید و سوی عیش گرایید که آن دلبر دلجوی دلارا که نهان بود ز انظار و خفی بود ز افکار و بسی در طلبش جامه دریدند و سحر آه کشیدند و از او نام و نشان هیچ ندیدند و به صد مهر و وفا از کرم و لطف و صفا پرده برانداخته از عارض و در دایرۀ جمع شده شمع و به صد جلوه عیان است و به عاشق نگران است و هزاران ز محبان وفادار سویش رخت کشیدند و دل از خویش بریدند و به مقصود رسیدند و کنون مرحلۀ ماست که از جان بشتابیم و رهِ دوست بیابیم و گل وصل بچینیم و رخ یار ببینیم و در آن بزم نشینیم و به میخانۀ وحدت ز کفش جام بنوشیم و در آن روضۀ وصل ابدی راه بپوییم و به هم راز بگوییم و از آن نغمۀ جانبخش و ز الحان روانبخش دلی تازه نماییم و ز دل زنگ دوئیّت بزداییم و دَرِ صلح و محبت بگشاییم که خود داده صلا شاه و گدا را
منو
آواي دل
Your Browser doesn't Have Special Plugins...Please Use IE or FireFox or Opera
ياران
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است